نويسنده: رحيم كارگر
«وحدت و انسجام» افراد و جوامع در يك پيوند و تعامل مستقيم و چند بعدي به وجود ميآيد كه ميتوان از آن به «كنش جمعي» تعبير نمود؛ به خصوص زماني كه عدة زيادي از مردم داراي اهداف و آرمانهاي مشتركي باشند و براي رسيدن به آنها، رويكرد واحدي اتخاذ كنند. دستيابي به جامعه برتر و موعود اديان و فروكاهيدن از آلام و ستمها و رسيدن به كمال و سعادت واقعي، آرمان ماندگار همه انسانهاي صالح، مستضعف و موحّد است و اين زماني به دست ميآيد كه همه حق طلبان، عدالت خواهان و يكتاپرستان در صف واحدي قرار گرفته و با پيوستن به انقلاب جهاني مهدوي، تحت رهبري و ولايت منجي موعود قرار گيرند؛ يعني، اين آرمان مشترك تنها در سايه يك انقلاب بزرگ و فراگير و در يك تعامل جمعي به دست ميآيد. آنچه در اين نوشتار مورد پژوهش قرار ميگيرد، توجّه به «كنش جمعي» در انقلاب جهاني به رهبري امام مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف است. مهمتر از آن توجه بايسته به اين مؤلفه است كه قيام حضرت مهدي عليه السلام يك انقلاب و نهضت فراگير و جهاني است كه با همراهي و همدلي مردم ـ به خصوص گروههاي مبارز و طرفدار حق ـ صورت ميگيرد؛ امري كه در مهدويت پژوهي مورد غفلت قرار گرفته و در عموم پژوهشها، تنها از چشمانداز يك قيام و جنگ محدود به آن پرداخته شده است! در حالي كه در اين نوشتار، اين فرض مطرح ميشود كه اين نهضت مقدس، يك انقلاب گسترده و مردمي است كه تودههاي زيادي از مردم در يك بسيج فراگير و جمعي به آن ميپيوندند و اين نهضت را ياري ميرسانند.
چيستي انقلاب
پژوهش و مطالعه درباره «انقلاب» و كندوكاو دقيق و علمي، درباره چيستي و چگونگي آن، به علت وجود ديدگاهها و تعاريف گوناگون درباره آن، با دشواريهاي خاص خود روبه رو است. دستهاي انقلابها را نتيجه اجتناب ناپذير ساختار اجتماعي ادوار تاريخي ميدانند. [1] دسته ديگري با تكيه بر «عملگرايي»، ضرورت انقلاب را به دليل عيني بودن ثبات اجتماعي نفي ميكنند. [2] گروهي نيز معتقدند: «جامعه توده وار» كه مبتني برثبات سنتي ساختارهاي معيني است، اگر مواجه با انهدام ساختارهاي خودگردد، به سوي انقلاب مردمي گرايش مييابد¬¬¬¬¬¬. [3] گروهي ديگر با توسّل به توجيهات روانشناسي و اجتماعي، ميكوشند انگيزههاي «قيام بر ضد حكام مستقر» و يا عدم تحقق تصوّرات تودهها در كل دوره حياتشان را شناسايي كنند. [4] اين گروهها، طيف گستردهاي از انديشه درباب انقلاب را به نمايش گذاشتهاند. [5] در توجيه اينكه «مفهوم انقلاب چيست»، انديشمندان علوم اجتماعي تعريفهاي گوناگوني ارائه كردهاند كه به چند مورد آن اشاره ميشود:
1. انقلاب؛ يعني دگرگوني بنيادي افكار و رفتار فرد و جامعه، در جهت نيل به كمال مطلوب كه به صورت سريع و نوعاً توأم با خشونت و خونريزي انجام ميشود. [6]
2. انقلاب عبارت است از تصرف قدرت دولتي از طريق وسايل خشن به وسيله رهبران يك جنبش تودهاي، به منظور استفاده از آن براي اصلاحات عمده اجتماعي. [7]
3. انقلاب طغيان و عصيان مردم يك ناحيه و يك سرزمين، عليه سطح حاكم موجود براي ايجاد نظمي مطلوب است. به بيان ديگر، انقلاب از مقوله عصيان و طغيان است عليه وضع حاكم به منظور استقرار وضعي ديگر. به اين ترتيب معلوم ميشود كه انقلاب عبارت است از نارضايتي و خشم از وضع موجود+ آرمان يك وضع مطلوب+ حسّ پر خاشگري و روحيه طرد ظلم. [8]
4. انقلاب عبارت است از يك حركت سريع و ناگهاني در ارزشها و باورهاي مسلّط، رهبري و حاكميت سياسي براي باز گرداندن ارزشهاي اجتماعي كه توأم با زور و خشونت داخلي باشد. [9]
و دهها تعريف ديگري كه افرادي نظير استانفورد كوهن، كرين برينتون، هانا آرنت، تالكوت پارسونز، چالمرز جانسون، آلكسي دوتوكويل، پيتريم سوروكين و... ارائه دادهاند. به هر حال انقلاب، ابعاد و زواياي مختلفي دارد و آنچه در اين نوشتار مورد توجّه است، بعد «جمعي و گروهي»؛ آن، يعني، بررسي «گروههاي انقلابي» و شكلگيري كنش جمعي در آن است. بر اين اساس ميگوييم: انقلاب دگرگوني بنيادي غالباً قهرآميز در ساختار اجتماعي، سياسي و فرهنگي يك جامعه است. زماني كه گروههاي ناراضي در جامعه نتوانسته باشند شرايط خود را به شيوههاي صلح آميز و قانوني بهبود بخشند، گاه دست به كارهايي براي سر نگوني حكومت ميزنند. دليل زير بنايي انقلاب آرزو يا اشتياق براي تأسيس يك جامعه جديد است؛ جامعهاي كه در ساختار سياسي، اقتصادي و اجتماعي خود، اساساً از نظام سابق ببرد. اصطلاح «انقلاب» همين طور به معناي قطع رابطه با شرايط اجتماعي، اقتصادي و فرهنگي گذشته به كار ميرود و غالبا با رشد و گسترشهاي عمده فرهنگي و صنعتي در يك جامعه همراه است. به بيان ديگر «انقلاب» در لغت برگشتن از حالي به حالي، دگرگون شدن، زير و رو شدن، برگشتن، تغيير، تحول، شدن، شورش و ناآرامي و در اصطلاح رايج جهان، خيزش عدهاي براي واژگون كردن حكومت و ايجاد حكومتي نو، به منطور تغييرات اساسي و بنيادين در تمام نهادها، مناسبات، ساختار سياسي و اجتماعي و جايگزيني سازمان جديد و مطلوب در چهارچوب اهداف و آرمانهاي خاص است. در آيات قرآن، واژه انقلاب به كار نرفته، ولي مشتقات آن (ده مورد) آمده است. در تمام اين آيات به تناسب موضوع و منظور آيات، مفهوم لغوي آن؛ يعني تغيير و دگرگوني و برگشتن مورد توجه بوده است كه گاهي انقلاب به سوي تعالي و كمال است (اعراف، 119) و گاهي بازگشت به عقب و انحطاط (آل عمران، 164) و گاهي نه اين و نه آن. در جهان غرب و فرهنگ آن، انقلاب گاه به معناي «كودتا» است؛ ولي در عربي «ثوره» يا از ريشه «ثار» به معناي شورش بر ضد حاكم جائر است و يا از «ثور»؛ يعني، گاو نر است كه كارش شيار و زير و رو كردن زمين و كنايه از تحولات بنيادين است. [10]
بسيج در انقلاب
يكي از ويژگيهاي بارز انقلاب ـ در كنار رهبري پر قدرت و ايدئولوژي حاكم بر آن ـ بسيج تودههاي مردمي در جهت آرمان مشترك و موفقيت انقلابي است.
واژه بسيج به شكل متعارف معرفي كننده فرآيندي است كه به واسطه آن، گروهي از حالت مجموعه منفعلي از افراد، به مشاركت كننده فعال در زندگي عمومي تبديل ميشود. به عبارت ديگر بسيج؛ يعني، گرد آوري منابع (انساني و مادي) براي استفاده و عملي جمعي. به هر ميزان بسيج در يك جمعيت بيشتر باشد، ميزان كنش جمعي آن بيشتر ميشود. به عبارتي قدرت آن افزايش مييابد و منابعي كه هزينه ميكند، كمتر ميگردد.
درگيري و مناقشه، نوعي از تحركات سياسي متداول است و انقلاب، تجلّي ويژه درگيري عظيم سياسي با قدرت حاكم ميباشد كه ميزان موفقيت آن، بستگي به ميزان سطح سازماندهي انقلابيون (هويت مشترك و ساختار وحدت بخش) دارد. هر قدر يك گروه از هويت مشترك و شبكههاي داخلي وسيع تري برخوردار باشد، سازمان يافتهتر است. [11]
انقلاب تجلّي ويژه درگيري عظيم سياسي با قدرت حاكم است كه ميزان موفقيت آن، بستگي به ميزان و سطح سازماندهي انقلابيون دارد. مهمترين مؤلفه وضعيت انقلابي، حضور فعال و وجود جنبش و گروه انقلابي و قيام كننده است كه از طبقات و اقشار مختلف جامعه بوده و با همراهي، وحدت و هماهنگي (كنش جمعي)، برنامههاي خود را به پيش ميبرند و براي رسيدن به اهداف خود، در بسيج عمومي ميكوشند.
كنش جمعي مورد نظر، همان اتحاد و انسجامي است كه در آموزههاي ديني وارد شده و در همه امور ـ به خصوص در مسائل سياسي و نظامي ـ بر آن تأكيد گشته است؛ چنان كه قرآن ميفرمايد: «همگي به ريسمان خدا (قرآن و اسلام و هرگونه وسيله وحدت) چنگ زنيد و پراكنده نشويد و نعمت [بزرگ] خدا را بر خود به ياد آريد كه چگونه دشمن يكديگر بوديد و او در ميان دلهاي شما الفت ايجاد كرد و به بركت نعمت او برادر شديد»: "وَاعْتَصِمُواْ بِحَبْلِ اللّهِ جَمِيعًا وَلاَ تَفَرَّقُواْ وَاذْكُرُواْ نِعْمَةَ اللّهِ عَلَيْكُمْ إِذْ كُنتُمْ أَعْدَاء فَأَلَّفَ بَيْنَ قُلُوبِكُمْ فَأَصْبَحْتُم بِنِعْمَتِهِ إِخْوَانًا وَ... [12] و نيز ميفرمايد: «مانند كساني نباشيد كه پراكنده شدند و اختلاف كردند [آن هم] پس از آنكه نشانههاي روشن [ پرورگار] به آنان رسيد و آنها عذاب عظيمي دارند». [13] به همين جهت در قرآن بر وجود امت واحده تاكيد زيادي شده است: "إِنَّ هَذِهِ أُمَّتُكُمْ أُمَّةً وَاحِدَةً وَأَنَا رَبُّكُمْ فَاعْبُدُونِ. [14]
پيامبر اسلام به وحدت و اخوت اسلامي تكيه نموده، ميفرمود: «المؤمنون اخوة تتكافأ دماوهم و هم يد علي من سواهم...»[15]؛ «مؤمنان برادرند، خون هايشان با يكديگر برابري ميكند و آنها يك دست و متّحد در برابر ديگرانند». حضرت علي عليه السلام نيز در تشويق مسلمانان به وحدت و همدلي ـ به خصوص در عرصة جهاد و شهادت ـ ميفرمايد: «كجا هستند مردمي كه به اسلام دعوت شده و پذيرفتند؛ قرآن تلاوت كردند و معاني آيات را شناختند؛ به سوي جهاد بر انگيخته شده و چونان شتري كه به سوي بچه خود روي ميآورد، شيفته جهاد گرديدند؛ شمشيرها از نيام برآوردند و گرداگرد زمين را گروه گروه و صف به صف احاطه كردند؛ برخي شهيد شدند و برخي نجات يافتند... آنان برادران من هستند..». [16] از رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم نقل شده است كه فرمود: «ايها الناس عليكم بالجماعة و اياكم و الفرقة»؛ [17] «اي مردم! بر شما باد به اتحاد و هم گروه بودن و بپرهيزيد از تفرقه و جدايي» و نيز: «يدالله مع الجماعة»؛ [18] «دست خدا همراه با جماعت و گروه مسلمين است».
«انقلاب» متكي بر وحدت و قدرت عمومي و مردمي است كه سازماندهي شده و تشكّل يافتهاند و در جهت نيل به اهداف، قدرت اجتماعي بزرگي را به وجود آوردهاند. اين قدرت اجتماعي، متشكل از گروههاي فعّالي است كه بر پايه ارزشها و باورهاي مسلّط و مشترك به هم نزديك شدهاند و زماني كه قدرت سياسي، توانايي تأمين ارزشها و خواستههاي آنها را نداشته باشد يا نخواهد اين ارزشها و خواستهها را تأمين كند، اين گروهها به دنبال رهبر يا رهبراني كه ميتوانند خواستهها و نظرات آنها را تعقيب و تأمين نمايند، حركت خواهند كرد. در ايجاد و تشكيلات قدرت انقلابي، سه ركن اساسي قابل تفكيك هستند:
1. رهبري، 2. مردم و گروه بنديهاي انقلابي، 3. ايدئولوژي. مهمترين شرط كافي، وجود رهبري است كه نارضايتيها را شناخته و برآورد دقيق از آنها داشته باشد؛ همچنين رهبر مخالفان و انقلابيون به مدد ايدئولوژي و جهانبينياي كه دارد و از طريق تبليغ و ترويج آن، نظام ارزشي و عقيدتي دولت حاكم را بي اثر سازد و براي ارزيابي مردم ملاكهاي عقيدتي و ارزشي خود را بقبولاند. همچنين براي ترغيب و بسيج ناراضيان، سازماندهي لازم است.
انقلاب جهاني مهدوي
بر اساس اخبار غيبي، يكي از انقلابهاي بسيار مهم و تأثير گذاري كه در آينده رخ ميدهد، قيام جهاني مهدوي و خيزش صالحان و مستضعفان عالم، عليه مستكبران و ستمگران است. اين پديده مهم و سر نوشت ساز، تغييرات و تحولات بنياديني را در كل جهان و در ارزشها، باورها، تفكرات، سياست، اجتماع و اقتصاد به وجود ميآورد و باعث دگرگونيهاي اساسي، در بسياري از ابعاد و زواياي زندگي بشري ميشود. در اين انقلاب شكوهمند، مسير حركت تاريخ تغيير يافته و در جايگاه اصلي خود قرار ميگيرد و تودههاي عمومي براي رسيدن به جامعه موعود، تحت فرمان رهبري الهي، خيزش و نهضت فراگيري را شكل ميدهند. اين قيام داراي ويژگيهايي است كه به بعضي از آنها اشاره ميشود:
1. اين انقلاب رنگ و بوي الهي دارد و بر اساس آموزههاي متعالي ديني (اصلاح گري، ظلم ستيزي و امر به معروف و نهي از منكر) شكل ميگيرد.
2. داراي اصالت و حقيقت است و آرمانها و اهداف متعالي آن، از مكاتب و انديشههاي رايج بشري، سرچشمه نگرفته است.
3. رهبري آن در دست شخصي الهي و مديري توانا و دانشمند بوده كه با هدايت و راهبري او، انقلاب به پيروزي ميرسد.
4. از پشتوانه مردمي برخوردار بوده و در سراسر جهان با استقبال و حمايت مردم رو به رو ميشود.
5. گروههاي مبارز و قاطع و مؤمن، در شكلگيري و پيروزي نهايي آن ايفاي نقش ميكنند. اينان متعلق به نقاط مختلف جهان هستند.
6. نهضت، فراگير و جهاني بوده و تمامي نقاط عالم را در برميگيرد (محدود به يك يا دو منطقه نيست).
7. اين قيام در امتداد نهضتهاي حق طلبانه پيامبران و اوصياي الهي بوده و به عنوان مصاف نهايي حق با باطل تلقي ميشود.
8. انقلاب مهدوي، داراي مشروعيت و حقانيت ويژهاي بوده و از حمايتهاي غيبي و الهي برخوردار است.
9. وحدت و همدلي يكتاپرستان و گروه حق (كنش جمعي)، در اين انقلاب به نحو احسن بروز مييابد و....
بحث درباره شكلگيري و پيروزي اين انقلاب و چرايي و چيستي آن، نياز به مجال فراخ تري دارد و در اين نوشتار تنها به بررسي و تبيين شكلگيري و فعاليت گروههاي انقلابي (كنش جمعي) پرداخته خواهد شد.
اين قيام داراي مراحل مختلفي است؛ از جمله:
1. مرحله ظهور امام مهدي(عج) رهبر قيام به اذن و اراده الهي (آغاز انقلاب)؛
2. جمع شدن ياران صالح و پرچمداران قيام (بسيج نيروهاي انقلاب)؛
3. فراگيري قيام و انقلاب عليه حكام ظلم و جور و فساد به همراهي ياران صالح و شايسته (حركت انقلابي)؛
4. پيروزي و شكست نظامهاي سياسي حاكم بر جهان و تسلّط بر كل عالم (پيروزي انقلاب)؛
5. تشكيل حكومت جهاني و انتخاب و نصب حاكمان جهان از سوي رهبر انقلاب؛
6. سامان بخشي به همه امور و رشد و شكوفايي و تعالي جامعه بشري در همه زمينهها (مرحله تثبيت انقلاب)
بر اساس روايات، انقلاب و حركت حضرت مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف بعد از فراهم شدن زمينهها و آمادگيهاي منطقهاي و جهاني نهضت از شهر مكه آغاز ميگردد. با شروع قيام، از مناطق مختلف جهان (به خصوص ايران و يمن)، نيروهاي انقلابي دست به كار شده و به ياري رهبري نهضت ميشتابند و در طول انقلاب بر تعداد ياران و گروههاي مبارز و مجاهد افزوده ميشود. در نهايت درگيريهايي بين انقلابيون و نظامهاي حاكم (در حجاز، عراق، شام، روم و...) رخ ميدهد كه منجر به شكست همه مخالفان انقلاب جهاني ميگردد. قيام بعد از 7ـ 8 ماه كشمكش و نزاع، به پيروزي نهايي دست يافته و گروههاي انقلابي و جهادي، بر كل جهان مسلّط ميشوند. در اين نوشتار تنها در صدد تبيين و شناخت گروهها و طبقات مختلف انقلابي و كندوكاو درباره كنش جمعي در اين قيام هستيم و بحث درباره چرايي و چيستي آن را به فرصتي ديگر موكول ميكنيم.
كنش جمعي (وحدت) در انقلاب جهاني مهدوي
اقدامات جمعي و گروهي كه منجر به رسيدن به يك هدف و خواست مشترك ميشود، «كنش جمعي» است و اين تجلّي كامل و واقعي در قيام حق طلبانه مهدوي دارد؛ يعني، اين نهضت با وحدت، همراهي، انسجام و تعامل گروهها و بخشهاي مختلف جامعه جهاني شكل ميگيرد و پيروز ميشود. در واقع اين يك انقلاب بزرگ و كاملي است كه در آن، شاهد مشاركت فعّال و نظام مند نهضتها و جنبشهاي مبارز و پيروي و اطاعت آنان از رهبر قيام هستيم و با ساماندهي و بسيجي كه صورت ميگيرد، اجتماع بزرگي از صالحان، مستضعفان، شيعيان و موحّدان حق طلب و عدالت گرا به وجود ميآيد و تا اين زمينه سازي و بسيج صورت نگيرد، امام مهدي، ظهور نخواهد كرد. در روايتي آمده است «لا يخرج القائم عجل الله تعالي فرجه الشريف حتّي تكون تكملة الحلقة. قلت: كم تكملة الحلقة؟ قال عشرة آلاف»؛ [19] «امام صادق عليه السلام فرمود: تا حلقه (گروه) تكميل نگردد، قائم خروج نميكند. [راوي گويد: ] پرسيدم: كامل شدن حلقه به چند نفر است؟ فرمود: ده هزار نفر».
رسول اكرم صلي الله عليه و آله و سلم فرمود: «تنزل الرايات السود التي تخرج من خراسان الي الكوفة، فاذا ظهر المهدي بعثت اليه بالبيعة»؛ [20] «پرچمهاي سياهي كه از خراسان در ميآيد در كوفه فرود ميآيد. هنگامي كه مهدي عليه السلام ظهور كند، اين پرچمها براي بيعت به حضور او گسيل ميشود».
امام باقر عليه السلام فرمود: «فيخرج بالموالي و ضعفاء الناس فيسيرون الي النخيله باعلام هديً فيكون مجمع الناس كلها بالفاروق»؛ [21] «شيعيان و مستضعفان خروج ميكنند و با پرچمهاي هدايت به سوي نخليه ميروند. آن روز مردم در فاروق گرد ميآيند». در اين روايت تأكيد بر حضور عمومي مردم (مجمع الناس) در منطقه مشخصي به نام فاورق شده است و اينان جمع نميشوند مگر براي انقلاب.
امام صادق عليه السلام ميفرمايد: «و بينا هم كذلك اذتقبل و رايات هدي من خراسان تطوي المنازل طيّاً حثيثا و معهم نفرٌٌ من اصحاب القائم... ثم يخرج رجلٌ من موالي الكوفة ضعفاء...»؛ [22] «در آن ميان پرچمهاي هدايت از خراسان بيرون آمده با شتابي هر چه تمامتر منازل را طي كرده، پيش ميتازند و تعدادي از ياران قائم عليه السلام در ميان آنها خواهند بود. آن گاه مردي از شيعيان غير عرب با گروهي از مستضعفان از كوفه خروج ميكنند...».
پس با آغاز انقلاب جهاني مهدوي عليه السلام و دعوت عمومي، حقطلبان، صالحان و مردم رنجديده و از همه جا مأيوس (مستضعفان)، گرداگردش حلقه ميزنند و با او بيعت ميكنند. در اندك زماني، سپاه انبوهي از مردان شجاع و فداكار و اصلاح طلب جهان، برايش مجهّز ميشوند و در تمامي صحنهها و مصافها، به پيروزي دست مييابند.
در روايتي درباره گستردگي و فراگيري اين قيام آمده است: «]ياران مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف[ شرق و غرب جهان را فتح و تمام موجودات جهان را مسخّر ميكنند. هر يك از آنان نيروي چهل مرد دارد و قلوبشان از پارههاي آهن سختتر است؛ به طوري كه اگر در راه هدف به كوههاي آهن برخوردند، آنها را پاره ميكنند و تا وقتي كه خشنودي خدا فراهم نشود، دست از جنگ بر نميدارند». [23]
اين روايات نشانگر آن است كه پيروزي انقلاب مهدوي، با اتحاد و انسجام تشكيلاتي و نظاممند گروههاي مبارز و با اطاعت و همراهي كامل با رهبر نهضت ميسّر ميشود. البته ابتدا فراخوان و دعوت عمومي مبني بر پيوستن به اين نهضت رهايي بخش صورت گرفته و از همه جهانيان در خواست ياري و فرمان بري از امام ميشود. يكي از صاحب نظران مينويسد: «هر حكومتي داراي پرچمي است كه به وسيله آن شناخته ميشود و قيامها و انقلابها نيز از پرچم خاصي بر خوردارند كه آرم آن تا حدودي نمايا نگر اهداف رهبرانش ميباشد. انقلاب جهاني حضرت مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف نيز پرچم مخصوص دارد و بر آن شعاري نقش بسته است. البته درباره اين شعار اختلاف هست؛ ولي نكتهاي در همه اقوال مشترك است و آن اينكه مردم را به فرمان بري از حضرت مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف دعوت ميكند». [24]
براي تحليل و ارزيابي ميزان كنش جمعي در انقلاب جهاني مهدوي عجل الله تعالي فرجه الشريف توجه به مؤلفههاي زير بايسته است:
يكم. ظهور ائتلاف انقلابي
گروههاي مبارز در عصر ظهور در جهت رسيدن به ارزشهاي متعالي و اهداف والا به رهبر نهضت پيوسته و دست به انقلاب ميزنند؛ يعني، ظهور ائتلاف انقلابي، زماني صورت ميگيرد كه مشكلات و نارساييها در ابعاد مختلف هويدا شده و زمينه براي شكلگيري جنبشها و خيزشهاي رهايي بخش فراهم ميشود. اين محروميتها و كاستيها در عصر پيش از ظهور، شامل گسترش ظلم و ستم، انحطاط اخلاقي جوامع، حكومت فرو مايگان، هرج و مرج و نا امني، حق ستيزي، جنگها و كشتارها و... ميشود. مهمتر از آن شكلگيري خواستهاي معنوي و ارزشگرايانه است. در اين برهه، به اذن الهي و متناسب با شرايط زماني و مكاني، امام مهدي عليه السلام ظاهر شده و اعلان قيام عمومي ميكند. رسول گرامي اسلام به فرزند گرامي اش حسين بن علي عليه السلام فرمود: «يظهر امير الامرة السلطان المأمول الذي تحير في غيبته العقول و هو التاسع من ولدك... يظهر علي الثقلين»؛ [25] «آن گاه اميراميران... پادشاه منتظر ـ كه در غيبتش همگان دچار حيرت ميشوند ـ ظهور ميكند. او نهمين فرزند تو استاي حسين!... بر انس و جن چيره ميشود».
امام صادق عليه السلام نيز ميفرمايد: «]مهدي[ در آخر الزمان ظهور (خروج) ميكند و ابري در برابر خورشيد به وجود مقدسش سايه مياندازد... فرشتهاي ندا در ميدهد: اين مهدي خليفه خداوند است، از او پيروي كنيد (هذا المهدي خليفة الله فاتبعوه)». [26] هنگام ظهور آن حضرت و يا مدتي پيش از قيام، جنبشهاي مختلفي در جهان به خصوص ايران و يمن و... آغاز ميشود كه رهبري آنها در دست افراد صالح و توانمند است. اينها خود را براي ياري امام مهدي عليه السلام آماده ميكنند. در روايات به اين گروه اشارات زيادي شده كه ممكن است برخي از اين گروهها، مربوط به يك دسته خاص باشد. قرآن اين گروهها را تحت عناويني چون گروه حقّ (در مقابل باطل)، صالحان و مستضعفان معرفي ميكند و آينده را از آن آنها ميداند و پيروزي و موفقيت آنان را تضمين ميكند. برخي از اين ائتلافها و گروههاي انقلابي و رهبران آنها عبارتاند از:
1. سيد حسني و سيد حسيني... [27] و يا سيد خراساني. [28]
2. قيام سيد هاشمي از گيلان، با ياري سيد مشرقي ]از خراسان[ (يقوم... واحد هاشمي بجيلان). [29]
3. نهضت مردي از ايرانيان مقيم كوفه با گروهي از مستضعفان (يخرج رجل من موالي اهل الكوفه في الضعفاء). [30]
4. خيزش مردي از اهل بيت او (مهدي عليه السلام) از مشرق (يخرج قبل المهدي رجلُ من اهل بيته في المشرق)[31] و يا پرچمهايي از مشرق به رهبري مردي از تميم (به نام شعيب بن صالح) (يقودها رجل من تميم). [32]
5. قيام مردي از قزوين همنام با يكي از پيامبران. [33]
6. خروج جواناني از منطقه خودشان به رهبري مردي به نام صالح (يخرج اليهم فتيان من محالهم...). [34]
7. جنبش مردي از اولاد امام حسين عليه السلام از مشرق (يخرج رجل من ولدالحسين). [35]
8. حركت شعيب بن صالح از سمرقند (يكون خروج شعيب بن صالح من سمر قند)[36] و….
با بررسي وضعيت اين گروههاي انقلابي ـ كه شايد بعضي از آنها اشاره به يك شخص يا گروه باشد ـ روشن ميشود كه طيفها و دستههاي مختلفي از مناطق جهان به ياري قيام حضرت مهدي عليه السلام ميشتابند.
دوم. سازماندهي
انقلاب مهدوي تجلّي ويژه درگيري عظيم سياسي با قدرتهاي جور و فساد است و ميزان موفقيت آن، بستگي به عوامل متعددي دارد كه يكي از آنها ميزان سطح سازماندهي انقلابيون است؛ يعني، هر اندازه، ساختار وحدت بخشي بر گروههاي انقلابي عصر ظهور حاكم باشد و آنها هويت مشترك و انسجام دروني بالايي داشته باشند، درصد پيروزي و موفقيتشان بيشتر است. سازماندهي در انقلاب جهاني مهدوي در دو بعد مهم صورت ميگيرد.
الف. هويت مشترك
نيروهاي انقلابي ـ به خصوص رهبران قيام و ياران نزديك حضرت مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف ـ داراي هويت و ماهيت مشتركي بوده و از همساني و يگانگي ويژهاي بر خوردارند؛ چنان كه امام علي عليه السلام فرمود: «ايشان يكدل و هماهنگ هستند (و قلوبهم مجتمعه). [37] در روايتي آمده است: «گويا يك پدر و مادر آنان را پروريدهاند. دلهاي آنان از محبت و خير خواهي به يكديگر آكنده است (قلوبهم مجتمعة)»[38].
اين مشتركات را ميتوان در مؤلّفههاي زير تبيين نمود:
1. هويت ايماني؛ ياران مهدي عليه السلام، از نظر اعتقادي يكتاپرست و موحّد بوده و معرفت عميق و باور ژرفي نسبت به خداوند متعال دارند (رجال عرفوا الله حقّ معرفته و هم انصار المهدي في آخر الزمان). [39] آنان به وحدانيت خداوند ـ آن چنان كه حق وحدانيت او است ـ اعتقاد دارند (فهم الذين وحّدوا الله حق توحيده)[40] و در طريق عبوديت، اهل جديت و تلاشاند (مُجدّون في طاعة الله). [41] غبار ترديد در ذات مقدس خداوند، خاطرشان را نميآلايد (لايشوبها شك في ذات الله). [42]
2. هويت فكري؛ انقلابيون عصر ظهور انسانهايي خردمند، بصير، خوش فكر و آگاه هستند كه با درايت و هوشياري، راه خود را انتخاب كرده و به ياري دين حق و نهضت حق طلبان ميشتابند. امام علي عليه السلام ميفرمايد: «چون فرمان خدا آزمايش را به سر آورد، شمشيرها در راه حق آختند و بصيرتي را كه در كار دين داشتند، آشكار كردند. طاعت پروردگار شان را پذيرفتند و فرمان واعظشان را شنيدند»[43] و امام صادق عليه السلام ميفرمايد: «گويي دلهاي آنان، مشعل نوراني [حكمت] است (فان قلوبهم القناديل)». [44] از حضرت علي عليه السلام نقل شده است: «... ديدههاي آنان به نور قرآن جلا داده و تفسير در گوش هايشان جا گرفته است. در شب جام حكمت را به آنها مينوشانند، بعد از اينكه در بامداد هم نوشيده باشند». [45]
3. هويت اخلاقي؛ ياران انقلاب جهاني مهدوي، انسانهايي وارسته، صالح و نيك اخلاق هستند و از پليديها و كژيها به دور ميباشند. آنان شايستگان و شاهندگانياند كه در قرآن و زبور مژده وراثت بر روي زمين به آنان داده شده است: " وَلَقَدْ كَتَبْنَا فِي الزَّبُورِ مِن بَعْدِ الذِّكْرِ أَنَّ الْأَرْضَ يَرِثُهَا عِبَادِيَ الصَّالِحُونَ". [46] امام صادق عليه السلام ميفرمايد: «منظور از اينكه زمين را بندگان صالح خدا به ارث ميبرند، مهدي قائم عجل الله تعالي فرجه الشريف و ياران او هستند». [47] و نيز فرمود: «گويا من نظر ميكنم به قائم و اصحاب او در نجف كوفه؛ سجدهها به پيشانيهاي آنها اثر گذشته است. آنان شيران در روز و راهبان در شب اند». [48] امام حسن عسكري عليه السلام درباره نيروهاي انقلابي و ياري دهنده فرزندش حضرت مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف به ايشان فرمود: «روزي را ميبينم كه پرچمهاي زرد و سفيد در كنار كعبه، به اهتزاز در آمده، دستها براي بيعت تو، پي در پي صف كشيدهاند. دوستان با صفا، كارها را چنان به نظم و ترتيب درآوردهاند كه همچون دانههاي دُرّ گران بها در رشتهاي قرار گيرند؛ شمع وجودت را احاطه كردهاند و دست هايشان براي بيعت با تو، در كنار حجرالاسود به هم ميخورد. قومي به آستانهاي گرد آيند كه خداوند آنان را از سرشتي پاك و ريشهاي پاكيزه و گران بها آفريده است. دلهايشان از آلودگي نفاق و پليدي شقاق پاكيزه است. به فرمانهاي ديني فروتنند و دلهايشان از كينه و دشمني پيراسته، رخسارشان براي پذيرش حق آماده است و سيمايشان با نور فضل و كمال آراسته. آيين حق را ميپرستند و از اهل حق پيروي ميكنند». [49]
4. هويت سياسي؛ نيروهاي انقلابي در عصر ظهور، حقگرا، ظلم ستيز و باطل گريز هستند كه عليه ظلم و ستم فراگير قيام كرده و نهضت عدالت خواه و حق طلب خود را تحت رهبري امام زمان عجل الله تعالي فرجه الشريف قرار ميدهند. آنان حزب الله و گروه حقي هستند كه مصاف نهايي عليه باطل را رقم خواهند زد. امام صادق عجل الله تعالي فرجه الشريف فرمود: «خداوند به وسيله آنان امام حق را ياري ميدهد». [50] در روايتي آمده است: «خداوند حق را به دست آنان، ظاهر ميكند و باطل را با شمشيرهايشان نابود ميسازد». [51] حضرت رسول صلي الله عليه و آله و سلم ميفرمايد: «بعد از او (امام حسن عسكري) فرزندش مهدي، قائم و حجت خوانده ميشود و غايب خواهد شد تا زماني كه بيرون آيد و ظهور كند. پس زمين را از عدل و داد آكنده سازد؛ آن طور كه از جور و ستم پر شده باشد. خوشا به حال صبركنندگان و برد باران غيبت او و خوشا به حال كساني كه ايشان را دوست ميدارند. خداوند در وصف آنان فرمود: " اولئك حزب الله الا ان حزب الله هم المفلحون"؛ «آنان حزب اللهاند، بدانيد حزب الله پيروز است». [52]
5. هويت اجتماعي؛ عموم انقلابيون در عصر ظهور از طبقات مستضعف، محروم از قدرت، ستمديده و رنجديده جوامع بشري هستند كه قرآن وعده پيروزي و حاكميت بر روي زمين را به آنان داده است: " وَ نُرِيدُ أَن نَّمُنَّ عَلَى الَّذِينَ اسْتُضْعِفُوا فِي الْأَرْضِ وَنَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَنَجْعَلَهُمُ الْوَارِثِينَ". [53] امام علي عليه السلام فرمود: «مستضعفان زمين كه در قرآن از آنان ياد شده و خداوند آنها را پيشوا قرار ميدهد، ما اهل بيت هستيم. خداوند مهدي ما را بر خواهد انگيخت. پس آنان را عزّت و دشمنانشان را ذلّت خواهد داد». [54] با بررسي اين روايات و ساير احاديث، روشن ميگردد كه بين ياران حضرت مهدي، وجوه اشتراك فراواني وجود دارد و آنان امت واحده و جمع متشكلي به وجود ميآورند و يكدل و متحد عمل ميكنند.
ب. ساختار وحدت بخش
مرحله دوم ساماندهي نيروهاي انقلابي، ايجاد ساختار وحدت بخش در مهندسي قيام و جمعآوري نيروها است. در گام اوّل گزينش كاملي از آنان ـ به خصوص اصحاب خاص ـ صورت ميگيرد. همه انبيا و مصلحان الهي، هستههاي اصلي نهضت خويش را با آزمايش برگزيدهاند؛ چرا كه راه دشوار است و آميخته با رنجها و بدون داشتن ياراني آبديده، سرد و گرم چشيده، فداكار و باوفا، نميتوان خطر كرد. طالوت ـ كه در روايات ياران مهدي به ياران او تشبيه شده اند ـ در نبرد با جالوت، لشكريانش را با تشنگي آزمود. تن پروران و نا شكيبايان نظم را بر هم زدند و حريصانه به آب افتادند؛ ولي صبور مردان از آن آب لبتر نكردند و بدين وسيله گروه مؤمن و بصيرشناسايي شدند. ياران مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف نيز براي رسيدن به درجه شايستگي همراهي، از غربالهاي گوناگون، گذر داده ميشوند و پس از پيمودن مراحل دشوار به قله رفيع «نصرت» بالا ميروند. [55] به ميزان درجات ايمان و گذر از آزمونها ـ كه در روايات به آنها اشاره شده[56] ـ منتظران متمايز ميشوند و به ميزان مايههاي ايمان، در ياري امام، بر يكديگر پيشي ميگيرند. به فرموده امام صادق عليه السلام: «در وقت ظهور، برخي ياران شب در بستر ناپديد ميشوند و فرداي آن در مكهاند و گروهي روز در آسمان ره ميسپرند. گفتم: فدايت شوم، كدام يك ايمانشان بيشتر است؟ فرمود: آن كه در آسمان حركت ميكند». [57] امام صادق عليه السلام ميفرمايد: «هنگامي كه قائم آل محمّد قيام ميكند، دوستانش را به كمك قدرت تشخيصي كه دارد، از دشمنانش ميشناسد». [58] آنان در قالب گروهها و دستههاي مبارزي در ميآيند كه اطاعت و فرمانبري كامل از رهبر انقلاب دارند. امام صادق عليه السلام فرمود: «اطاعت آنان ازامام، بيشتر از فرمانبري كنيز در برابر مولايش است». [59]
گويا اين گروهبندي، در دو طيف مصاف، محقق ميشود و هر كدام در ساختاري معين و متحد قرار گرفته و آماده نزاع ميشوند. در روايتي از امام صادق عليه السلام آمده است: «دنيا به آخر نميرسد تا وقتي كه ندا كنندهاي از آسمان بانگ ميزند كهاي اهل حق! يك جا جمع شويد، پس همه آنها در يك سرزمين جمع ميشوند (يا اهل الحق اجتمعوا فيصيرون في صعيد واحد). بعد از آن دفعه ديگر ندا ميكنند: اي اهل باطل! يك جا جمع شويد، پس اينان نيز در يك سرزمين جمع ميشوند (يا اهل الباطل اجتمعوا فيصيرون في صعيد واحد)». [60] امام رضا عليه السلام ميفرمايد: «سوگند به خدا كه اگر قائم ما قيام كند، خداوند شيعيان را از همه شهرها نزد او گرد ميآورد». [61]
از آنجايي كه امام خود در رأس نهضت قرار دارد و هدايت و فرماندهي آن را به دست ميگيرد، سازماندهي دقيق و فراگيري از گروههاي مبارز، صورت گرفته و نظم و انضباط خاصي حاكم ميشود. حضرت علي عليه السلام در روايتي به تعداد ياران و اصحاب خاص اشاره كرده و ايشان را امير و رهبر آنان دانسته است: «اما و الله! اني لأعرف اميرهم و اسمه...»؛ [62] «به خدا سوگند! من امير آنان را ميشناسم و اسمش را ميدانم». نيروهاي متحدالشكل و نظاممند امام عليه السلام، منظمترين نيروهاي انقلابي جهان هستند. حضرت علي عليه السلام آنان را اين گونه ميستايد: «گويا آنان را مينگرم؛ زيّ و هيأتي يكسان، قدو قامت برابر، در جمال و برازندگي همانند و هم لباساند (كاني انظر اليهم و الزّي واحد و...)». [63] آنان در آغاز و انجام كارها سازماندهي دارند و در بيعت با امام و دعوت به قيام و جهاد با دشمنان هماهنگ عمل ميكنند. دوستاني با صفايند و كارها را ماهرانه به نظم و رديف در آورده و پيشاپيش، مقدمات حركت را براي امام فراهم ميكنند. نظم و ترتيب كارهاي آنان، همچون دانههاي درّ گران بهايي است كه در رشته قرار ميگيرند.... [64]
سوّم. بسيج نيروهاي انقلابي
وضعيت انقلابي زماني به وجود ميآيد كه كنش جمعي (وحدت و انسجام) بيشتر باشد؛ يعني، بسيج منابع، به شكل گسترده و فراگير اتفاق افتد. هر چه ميزان بسيج در يك جمعيت يا سازمان بيشتر باشد، ميزان كنش جمعي آن نيز بيشتر ميشود. در نتيجه قدرت و توانايي آن بالامي رود و نتايج بهتري به دست ميآورد. از طرفي هر قدر بسيج گستردهتر و بيشتر باشد، منابعي كه هزينه ميكند، كمتر ميگردد. پيشتر گذشت كه انقلاب جهاني مهدوي، با ظهور گروههاي انقلابي و سازماندهي آنها (هويت مشترك و ساختار وحدت بخش) آغاز ميشود.
بر اساس روايات، قيام امام مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف با 313 تن يار خاص شروع ميشود؛ لكن فعاليت و تلاش براي گسترش انقلاب به ديگر نواحي جهان و آزادي ملّتهاي در بند، پس از گرد آمدن ده هزار تن آغاز ميگردد. شكي نيست كه به تدريج بر تعداد اين گروه افزوده شده و مبارزان و گروههاي انقلابي ديگر وارد صحنه قيام ميشوند. البته قبل از ظهور آن حضرت نيز نهضتهاي آزادي بخشي در اقصي نقاط جهان (به خصوص ايران و يمن) به وجود آمده و زمينه را براي آغاز انقلاب فراهم ميسازند. نكته قابل توجّه اينكه گروهها و اقشار مختلف مردم ـ حتي فرشتگان ـ جزء حاميان اين نهضت بوده و با آن همراه و هماهنگ خواهند بود. امام باقر عليه السلام ميفرمايد: «شيعيان و ياران مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف از سراسر زمين به سوي وي حركت ميكنند؛ زمين زير پايشان جمع ميشود و باطيّالارض به امام ميرسند و با او بيعت ميكنند». [65] اميرمومنان علي عليه السلام ميفرمايد: «هنگامي كه مهدي ظهور ميكند، نام او بر سر زبانها خواهد بود و وجود مردم سرشار از عشق به مهدي است؛ به گونهاي كه جز نام او، هيچ نامي در ياد و زبان آنان نيست و با دوستي او، روح خود را سيراب ميكنند». [66] پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم ميفرمايد: «مهدي از امّت من، ظهور ميكند؛ خداوند او را به عنوان فريادرس انسانها ميفرستد. آن زمان مردم در نعمت به سر خواهند برد». [67] عموم مردم جهان، نه تنها از ظلمها و جنگها و فسادها دلزده و رنجيده اند؛ بلكه واقعاً خواهان عدالت و منجي عادل و عدلگستر هستند و به همين جهت از اين انقلاب پشتيباني خواهند نمود.
گروههاي خاص انقلابي، در روايات به شرح زير معرفي شده اند:
1. هسته مركزي انقلاب
وقتي نهضت جهاني حضرت مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف از مكه آغاز ميشود، مورد پشتيباني و حمايت 313 تن از انسانهاي صالح، وارسته، شجاع و برگزيده قرار ميگيرد. آنان ضمن شناخت امام عجل الله تعالي فرجه الشريف با او بيعت ميكنند و اطاعت و فرمان بري كامل خود را اعلام ميدارند. پس از آن هدايت و كنترل اوضاع را در مكه به دست گرفته و عهده دار مسؤوليتهاي مختلف (نظامي، امنيتي، فرهنگي و...) ميشوند. آنان پرچمداران نهضت و فرماندهان نظامي هستند كه پس از پيروزي قيام و تسلطّ بر جهان، حكومت مناطق و كشورهاي مختلف را در دست ميگيرند. امام صادق عليه السلام ميفرمايد: «گويا قائم را بر فراز منبري در كوفه ميبينم و پيرامون او، يارانش قرار دارند كه 313 تن به تعداد اصحاب بدر ميباشند. آنان پرچمداران قيام (اصحاب الاولويه) و حاكمان زمين از سوي خداوند در بين بندگان او هستند». [68] اين 313 تن از اطراف جهان و دورترين نقطهها جمع شده و به قائم عليه السلام ميپيوندند؛ چنان كه در حديثي از امام باقر عليه السلام بيان شده است: «خداوند [براي قائم] از دورترين شهرها (من اقصي البلاد) به تعداد مجاهدان بدر، 313 تن مرد را جمع ميكند». [69] آن حضرت همچنين ميفرمايد: «هسته مركزي ياران قائم، 313 تن هستند؛ برخي از آنان در روز روشن با نام و نشان وحسب و نسب شناخته شده و به طور آشكار به وسيله ابرها به سوي آن حضرت ميشتابند و برخي همان گونه كه شبانگاه بر بستر خويش خفتهاند، بدون وعده و آگاهي پيشين [در مكه] به خدمت سالار خويش مفتخر ميگردند». [70]
امام صادق عليه السلام نيز ميفرمايد: «ياران مهدي از كران تا كران گيتي به سوي او ميشتابند و زمين زير پاي آنان بسان طوماري، در هم پيچيده ميشود تا هر چه سريعتر به مكه برسند وبا آن گرامي بيعت كنند»؛ [71] يعني، همه چيز دست به دست هم ميدهند كه آنان هر چه زودتر به امام برسند و اطاعت و فرمانبري خود را اعلام كنند. هنگام ظهور، نخستين كساني كه پس از جبرئيل امين با امام قائم عليه السلام بيعت ميكنند، همين313 تن هستند. اين مطلب را امام باقر عليه السلام در ضمن حديثي بيان كرده است. [72] پس از اين بيعت است كه قيام شروع ميشود و ياران حضرت به ده هزار تن ميرسند. اينان افرادي نيرومند و رشيدند كه تحت لواي امام و فرماندهي 313 تن مكه را فتح ميكنند و به طرف مدينه و سپس كوفه حركت مينمايند. [73]
پي نوشت :
[1]. نظريه ماركس.
[2]. نظريه عمل گرايان.
[3]. نظريه كورن هاوزر.
[4]. نظريه پيتريم سوروكين.
[5]. ر. ك: رهيافتهاي نظري بر انقلاب اسلامي، ص 241و242.
[6]. محمد باقر حشمت زاده، چارچوبي براي تحليل شناخت انقلاب اسلامي در ايران، ص33.
[7]. تعريف از آنتوني گيدنز.
[8]. ر. ك: مصطفي ملكوتيان، نظريههاي انقلاب، ص 160و161.
[9]. ساموئل هانتينگتون، سامان سياسي در جوامع دستخوش دگرگوني، ص 358.
[10]. ر. ك: انديشههاي سياسي در قرن بيستم، ص 171و172.
[11]. ر. ك: الف. تيلي، چارلز، از بسيج تا انقلاب، ترجمه علي رشدي زاده،
ب. نش، كيت، جامعه شناسي سياسي، ترجمه دلفروز،
ج. حميرا مشير زاده، در آمدي نظري بر جنبشهاي اجتماعي.
[12]. آل عمران (3): 103.
[13]. همان: 105.
[14]. انبياء (21): 92.
[15]. اصول كافي، ج1، ص 43.
[16]. نهج البلاغه، خطبه1، 12.
[17]. كنزالعمال، ح 1031.
[18]. همان، ح 20241.
[19]. الغيبه نعماني، ص 307.
[20]. طوسي، كتاب الغيبه، ص 274؛ بحارالانوار، ج52، ص 467.
[21]. بحار الانوار، ج53، ص 274؛ بشارة الاسلام، ص 59.
[22]. الغيبه نعماني، ص 149؛ بحارالانوار، ج52، ص 237.
[23]. كمال الدين، ج2، ص673؛ بحارالانوار، ج52، ص327.
[24]. چشم اندازي به حكومت جهاني حضرت مهدي، ص 65.
[25]. منتخب الاثر، ص578، ج. 2
[26]. امالي طوسي، ص91.
[27]. يوم الخلاص، ج2، ص 1026.
[28]. الغيبة نعماني، ص135.
[29]. الزام الناصب، ص 188.
[30]. بشارة الاسلام، ص 102.
[31]. الملاحم و الفتن، ص 53.
[32] يوم الخلاص، ج2، ص1036.
[33]. بحار الانوار، ج52، ص213.
[34]. الملاحم و الفتن، ص 112.
[35]. بشارة الاسلام، ص5 و 13.
[36]. بحارالانوار، ج52، ص213.
[37]. يوم الخلاص، ص 224.
[38]. الزام الناصب، ص 230.
[39]. بحار الانوار، ج51، ص87؛ منتخب الاثر، ص 611.
[40]. بشارة الاسلام، ص220.
[41]. همان، ص 9.
[42]. بحارالانوار، ج52، ص308.
[43]. نهج البلاغه، خطبه، 15.
[44]. بحارالانوار، ج52،. ص 308.
[45]. همان، ص337، ج64.
[46]. انبياء (2): 105.
[47]. تفسير قمي، ج2، ص77.
[48]. بحارالانوار، ج52، ص 386.
[49]. همان، ص 35.
[50]. همان، ص 308.
[51]. امالي طوسي، ص 352، ج 726.
[52]. ينابيع، ص642.
[53]. قصص، (28): 5.
[54]. بحارالانوار، ج51، ص63.
[55]. ر. ك: چشم به راه مهدي، ص369 و 370.
[56]. ر. ك: كمال الدين، ص 356.
[57]. بحارالانوار، ج52، ص356.
[58]. همان، ج51، ص 493.
[59]. همان، ج51، ص308.
[60]. الغيبه نعماني، ص320، ح9.
[61]. اثبات الهداة، ج3، ص524.
[62]. الغيبه نعماني، ص312، ح2.
[63]. الملاحم و الفتن، ص148.
[64]. ر. ك: بحارالانوار، ج52، ص34.
[65]. عقد الدرر، ص65.
[66]. احقاق الحق، ج13، ص324.
[67]. عقدالدرر، ص167.
[68]. كمال الدين، ج2، ص 672؛ اثبات الهداة، ج3، ص494، ح247.
[69].. بحارالانوار، ج52، ص310.
[70]. الغيبة نعماني، ص312، باب2، ح8؛ بحارالانوار، ج52، ص369.
[71]. الفصول المهمه، بخش12؛ بحارالانوار، ج52، ص 334.
[72]. ر. ك: بحارالانوار، ج52، ص317.
[73]. ر. ك: حضرت مهدي فروغ تابان ولايت، ص 174.
منبع: فصل نامه انتظار